-
[ بدون عنوان ]
1390/03/12 16:13
http://raplink.mihanblog.com
-
داستان خواندنی ازدواج یوسف و زلیخا
1390/03/07 13:35
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ هنگامى که حضرت یوسف علیه السلام به سلطنت مصر رسید، چون در سالهاى قحطى عزیز مصر فوت کرده بود زلیخا کم کم فقیر گردید، چشمانش کور شد، به علت فقر و کورى بر سر راه مى نشست و از مردم براى گذران خود گدایى مى کرد. به او پیشنهاد کردند، خوب است از ملک بخواهى به تو عنایتى کند سالها خدمت او...
-
دانستنی ها ۲
1390/03/07 11:35
*آیا میدانستی که میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند ، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است. *آیا میدانستی هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند. *آیا میدانستی که اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند ، حجم مگسهای...
-
دختر فداکار
1390/03/05 11:26
همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف...
-
دانستنی ها 1
1390/03/04 09:37
*آیا میدانستی یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد. *آیا میدانستی که خرسها موجوداتی چپ دست هستند. *آیا میدانستی که هر یک لیتر بنزین معادل بیســت و سه و نیم تـــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است. *آیا میدانستی که آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر...
-
داستان ها و حکایت های کوتاه
1390/03/03 14:37
علم اندوزی «لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران». کورحقیقی « فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام....
-
داستان جالب امتحان دامادها !!
1390/03/02 18:42
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک...
-
عشق و ثروت و موفقیت
1390/03/01 21:30
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می...
-
در بسته ایی وجود ندارد
1390/03/01 14:17
با شروع پادشاهی محمدعلی شاه قاجار که عامل سفارتخانه های خارجی بود در اولین گام مجلس را به توپ بست و مشروطه خواهان را به گونه های مختلف زمین گیر نمود. در این بین ستارخان و باقرخان شعله های مبارزه آزادیخواهانه ملت ایران را روشن نگاه داشتند. در زمانی که همه فکر می کردند ستارخان نیز همانند بسیاری از آزادیخواهان کشته شده...
-
سرداری برای بودن و نبودن
1390/03/01 14:13
وقتی سپاهیان خسته از راهی دراز به کنار رودخانه رسیدند پیکری آویخته بر تکه سنگی در میانه رودخانه دیدند . او را که از آب بیرون کشیدند . از دروازه مرگ بازگشته بود ... چهار روز در میان آبهای رودخانه ایی مهیب و سیاه بر روی تکه سنگی که تنها می توانست سرش را از آب بیرون نهد ... فردای آن روز سردار سپاه وقتی از او پرسید در این...
-
بی ریاترین بیان عشق به همسر
1390/03/01 13:02
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه...
-
چنگیزخان مغول و شاهین پرنده
1390/02/31 20:23
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به...
-
ملانصرالدین ۱
1390/02/31 14:18
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد...
-
داستان درویش و دخترک کنار رودخانه
1390/02/31 14:16
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند. دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه...
-
چرچیل
1390/02/30 16:24
مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را...
-
رنجش
1390/02/30 11:31
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت . و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم . سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت : خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت...
-
گنجشک ایرانی
1390/02/29 17:00
اینجا بچه ها دست به پرنده هایی که از لانه افتادهاند نمی زنند. مبادا بوی آدم بگیرند. میگویند وقتی جوجهها بوی آدم می گیرند ممکن است حتی پدر و مادرشان هم با آنها غریبی کنند. غریبی درد بدی است. خدا نکند کسی به غریبی بیفتد. مهم نیست کجاست. مهم نیست چقدر دور است. اصلا دور و نزدیکی در مقابل غریبی حرفهای بی اهمیتی...
-
سرگذشت قوم ثمود
1390/02/29 16:57
قوم ثمود مردمانی بودند که پس از قوم عاد در منطقه ای میان شام و حجاز میزیستند. حضرت صالح پیامبری بود که خداوند برای هدایت قوم ثمود برگزید. والى ثمود اخاهم صالحا- ما به سوى قوم ثمودبرادرشان صالح را فرستادیم . حضرت صالح قوم خویش را به عبادت و بندگی پروردگار جهانیان دعوت می نمود. قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من اله...
-
آیا حیات بر روی زمین منشایی فضایی دارد؟
1390/02/29 13:14
در جولای ۲۰۰۱، باران قرمز اسرار آمیزی در یک منطقه وسیع از جنوب هندوستان بارید که برخی از دانشمندان آن را منشا احتمالی حیات در کره زمین می دانند. در حالی که مردم محلی معتقد بودند این باران نشانه پیش بینی شده پایان جهان است، مقامات رسمی توضیح دادند که این باران ناشی از گرد و غبار صحراهای عربستان است. اما دکترگادفری...
-
هیولای نامرئی
1390/02/28 21:59
این داستان عجیب ماجرای دختری است که گاهگاه از فرو رفتن دندانهای یک موجود نامرئی در بدنش ، وحشتزده می شد و داد و فریاد میکرد . حتی زمانیکه پلیس به کمکش شتافت باز هم به فریاد زدن ادامه داد . هیچکس نمیدانست این موجود ناشناخته که دندان های خود را در بدن این دختر بیچاره فرو می کند ، چیست ؟و تا به امروز نیز کسی موفق به...
-
گدا
1390/02/28 20:34
یه ماه نشده سه دفعه رفتم قم و برگشتم، دفعه ی آخر انگار به دلم برات شده بود که کارها خراب میشود اما بازم نصفه های شب با یه ماشین قراضه راه افتادم و صبح آفتاب نزده، دم در خونه ی سید اسدالله بودم. در که زدم عزیز خانوم اومد، منو که دید، جا خورد و قیافه گرفت. از جلو در که کنار میرفت هاج و واج نگاه کرد و گفت: «خانوم بزرگ...
-
آیا خدا وجود دارد؟
1390/02/28 15:35
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند. وقتی به موضوع « خدا » رسیدند. آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟ آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من...